با گرمتر شدن کرهی زمین و خشکسالیهایی که در سراسر جهان دارد اتفاق میافتد، معضل کمآبی و بحران بیآبی آزیر خطر جنگ را برای بعضی از کشورهای منطقه به خصوص برای افغانستان و ایران بهصدا درآورده است. از این رو کارشناسان حوزهی صلح و جنگ حتم دارند که در سال های پیش رو جنگ هایی نه از جنس ایدلوژی و نه از نوع ترافیک تریاک و قاچاق انسان و نه از قماش بازار پرسود پطرول، بلکه جنگ روی آب در امتداد مرزهای غربی ـ شرقی تهران و کابل رخ خواهد داد.
رضا ـ مِهسا
پس از تنش های آبی میان چین و هند روی رودخانه برهماپودرا و اتیوپی و مصر پیرامون رود نیل و ترکیه و عراق روی دجلهی فرات، دریای هلمند(هیرمند) در واقع مخزنی باروتی در انتظار یک جرقه در خط مرزی ایران و افغانستان به شمار میرود.
دریای هلمند، شاهراه آبی و یکی از گنجینههای طبیعی کشور است که 40 درصد از آبهای سطحی را در افغانستان شامل میشود. این دریا از ولایت نیمروز به ایران جاری میشود. اگر چه منازعهی سرد میان افغانستان و ایران مورد جدیدی نیست و پیشنهی این تعقیب و گریز به معاهدهی پاریس و پیروزی بریتانیا در جنگ گندمک در سال (1878) میرسد؛ ولی با تکمیل شدن پروژهی (سد کمال خان) این جدال به مرز خطرناکی و پرتنشی رسیده است. طبق پیشبینیهای اولیه، سد کمال خان، باید به 175 هزار هکتار از زمینهای زراعتی ولایت نیمروز آبرسانی و هشت مگاوات برق تولید کند، برقی که هماکنون در بدل ملیونها دالر از ایران وارد کشور میشود. ایران به شدت نگران آبگیری بند کمال خان است و میگوید این سد به خشکشدن بیشتر دشت هامون در ایران خواهد انجامید و حتی در یک دهه ی گذشته تلاشهای سیاسی ـ نظامی از جانب ایران در ولایت نیمروز برای متوقف کردن این پروژه صورت گرفته است.
بهطور کلی دکترین سیاست خارجی افغانستان روی پاشنهی ژئوپولیتیک کشور، می چرخد به این مفهوم که میشود از طریق کنترل آب قادر به کنترل همسایگان خویش بود.
سیاست آبی، در افغانستان بهعنوان یک منبع هیدروکربنی شناخته شده است و در قاموس سیاست خارجی دولتمردان افغانی، آب حکم نفت را دارد و دولت باید بخشی از هزینههای خود را از طریق فروش آب به همسایگان تأمین کند.
چنانچه در دههی ۱۳۵۰، دولت ایران ۲ میلیارد دالر کمک مالی به افغانستان به خاطر آب انجام داد. در خصوص اهمیت این میزان باید آن را با کل کمکهای مالی امریکا در طول جنگ سرد به افغانستان مقایسه کرد که نزدیک به ۵۰۰ میلیون دالر بود.
سیاست آبی، با تاکیتک «سدسازی» روی دریای هیرمند و هریرود در واقع تلاشی برای مهار بلند پروازیهای ایران در افغانستان است، ایران در قبال افغانستان همواره اهرم فشارهای در دست داشته که در معادلات کلان منطقهای از آن علیه افغانستان استفاده کرده، چنانچه از مسئلهی مهاجرین بیشترینه استفاده را در حوزههای سیاسی ـ اجتماعی برده است.
ایران در افغانستان، عمق راهبردی چرخش جنگ را دنبال میکند تا آتش جنگ بیرون از مرزهای این کشور شعلهور باشد و این مهم با سیاست «اقمارسازی» در افغانستان در سه حوزهی ایدلوژی، زبان و فربهسازی جریانهای مقاومت گرایانه در مقابل حضور دشمن استراتیژیک خودش امریکا دنبال میکند.
نگاه ژئوپلیتیک کابل در پیوند با تهران نقش بازدارندهی را در ادبیات تعامل و تقابل دو کشور بازی میکند و ایران نگران این موضوع است که اگر افغانستان را به مثابهی عراق و لبنان و سوریه در ادبیات سیاست خارجی خودش در قد و قامت دکلهای دیدهبانی در منطقه و حیاط خلوت تعریف کند، افغانستان توانایی این را دارد که دو ولایت مهم ایران خراسان و سیستان را با سیاست آبی خویش تبدیل به یک جغرافیای خشک و بیآب و علف بسازد.
آبگیری بند کمال خان، در واقع موازنهی قدرت بین کابل و تهران را رقم زده است و به نحوی دست و پای ایران را در بازیهای جنوب آسیا بسته کرده است.
آنچه محرز است بهرهبرداری از آبهای مشترک در غرب افغانستان و شرق ایران جنبهی هیدروپلیتیک پیداکرده است و موضوع آب هیرمند به یک اهرم سیاسی- اقتصادی برای کابل تبدیلشده تا از آن در روابط سیاسی و موازنهی قدرت با تهران استفاده کند. اگر این وضعیت تداوم پیدا کند و ایران و افغانستان در مورد حق استفاده از آبهای مشترک به یک اجماع نظر و توافق همهجانبه نرسند چنانچه تا ایندم علیرغم ترافیک دیپلماسی سنگین میان تهران و کابل و چندینبار رفتن تا لب مرز توافقنامههای شکننده در فرجام جنگ آب میان کابل و تهران حرف نهایی را خواهد زد.
Ghulam Reza Mehsa (غلام رضا مهسا)