از نگاه آنها، ارزشهای محافظهکارانه بهشدت در معرض تهدید قرار داشت و می بایست از آنها محافظت شود. این طیف بر این باور بودند که طبق نظر «استیو باتون» نخبگان سیاسی در واشنگتن نیاز به تکانهای شدید یا حتی کودتایی تمامعیار داشت، بسیاری از فرهیختگان سیاهپوست نیز از ترامپ حمایت کردند
ترامپ پس از دو ماه مقاومت، سرانجام شکست انتخاباتی خود را اعلام کرد اما بعد از شبی جنجالی که در آن هوادارانش ساختمان کنگره را در اعتراض به نتایج انتخابات، هدف یورش خود قرار دادند. اعلام شکست ترامپ نیز با همان رویه حق به جانب صورت گرفت و در سخنانش تاکید داشت که بزرگترین دوران ریاست جمهوری درتاریخ آمریکا، به سر رسید. این شکل از بیان توام با مبالغه و بزرگ نمایی است اما قابل انکار نیست که دوران ریاست جمهوری او از نخستین روز ورودش به کاخ سفید، نه فقط در ابعاد سیاسی و اقتصادی، بلکه در جنبه رسانه ای جالب توجه بود زیرا میزان مشاهده و پیگیری اخبار او حتی در رسانه ای رقیب نیز بالا رفت.
العربیه ـ ممدوح المهینی
مهمترین پرسش درحال حاضر از این قرار است: ترامپ از کاخ سفید بیرون رفته و راهی تفریح گاه خود در فلوریدا خواهد شد اما آیا وضعیت سیاسی، اجتماعی و فکری که او طی 4 سال گذشته ایجاد کرد نیز به همراه ترامپ خارج خواهد شد؟ هیچکس حتی خود ترامپ هم قادر به پاسخگویی به این پرسش نیست. وی در سخنرانی چند روز پیش خود به کسانی که بازگشت او به عرصه انتخاباتی را در 4 سال بعد پیش بینی می کنند، گفت که توجهش معطوف به رویدادهای 8 هفته گذشته و نه 4 سال آینده است. ترامپ نخواست که باعث سستی عزم و اراده طرفدارانش دراعتراض به نتایج کنونی شود و ذهن آنها را با اندیشیدن به آینده دور از لحظه کنونی منحرف کند.
البته برداشت هایی در خصوص سرنوشت «ترامپیسم» پس از جنوری جاری مطرح می باشد. برای آگاهی از سرنوشت ترامپیسم باید در وهله نخست با ماهیت آن آشنا شویم. ترامپیسم پیوندی ارگانیک با کاراکتر چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا و شرایطی دارد که منجر به انتخاب او در سال 2016 شد. شرایط زندگی بخش عظیمی از مردم آمریکا که از اوضاع نابهنجار اقتصادی کشور ناراضی بودند و شرایط فرهنگی نیز آنها را به شهروندان درجه دوم تبدیل کرده بود، باعث شد تا دور شخصیت جنجالی، رک و تهاجمی وی گرد آیند. گروهی از جمهوری خواهان سیاست زده نیز به این هدف به پایگاه مردمی ترامپ پیوستند که به نظرشان دولت اوباما، بیش از اندازه بزرگ شده بود و می بایست محدود شود. از نگاه آنها، ارزشهای محافظه کارانه بشدت در معرض تهدید قرار داشت و می بایست از آن ها محافظت شود. این طیف بر این باور بودند که طبق نظر «استیو باتون» نخبگان سیاسی در واشینگتن نیاز به تکانه ای شدید یا حتی کودتایی تمام عیار داشت. بسیاری از فرهیختگان سیاه پوست نیز از ترامپ حمایت کردند و سیاسیون دموکرات را به دلیل سو استفاده انتخاباتی از درد و رنج سیاهپوستان مورد انتقاد قرار دادند.
همه این حجم از نارضایتی و مشکلات و ایده ها به شکلی روشن در گفتمان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ترامپ بازتاب یافت که تیتر درشت آن، «احیای عظمت از دست رفته آمریکا» بود. او درمورد دیوار جداساز با مکزیک برای ممانعت از ورود مهاجران غیر قانونی جهت حمایت از مشاغل آمریکایی ها سخن گفت و نخبگان واشنگتن را آماج حملات بی امان خود قرار داد؛ نخبگانی که دو بار کوشیدند او را سرنگون سازند. ترامپ همچنین وارد نبردی شدید با رسانه ها شد و برغم بی اعتقادی نسبت به دین، خود را به عنوان مدافع مسیحیت مطرح ساخت و انجیل در دست، در برابر کلیسای تاریخی سنت جروج، ظاهر شد. ترامپ با وجود روابط عاشقانه بیرون از زندگی زناشویی خود، مبادرت به دفاع جانانه از ارزش های خانواده کرد و بر خلاف میلیاردر بودنش، خود را به مثابه یاور تنگدستان نشان داد.
چگونه می توانیم چنین تناقضاتی را درک کنیم؟ یگانه تفسیر این است که توده های خشمگین که در جستجوی منجی بودند، گمشده خود را در ترامپ یافتند. او به دلیل سوابق رسانه ای می دانست چگونه عواطف آنها را تحریک کند. درس نخست در سر و کار داشتن با میدیا این است که «مخاطب خود را بشناس». ترامپ این توده ها را با زبانی ساده و قابل فهم مورد خطاب قرار داد چرا که آنها از دیدگاه ترامپ مهم به شمار می رفتند و احتمال انتخاب او از سوی آنها وجود داشت.
کارنامه ترامپ در سه سال نخست ورودش به کاخ سفید، موفقیت آمیز بود: توسعه شتابان اقتصادی، کاهش بیکاری، عدم ورود در جنگ، کشتار تروریست های خونریز. ترامپ در این رابطه در برابر هوادارانش به این شکل مباهات می کرد که تروریست ها را مانند سگ های ولگرد کشته است. وی گفت که هنگام حمله به سوریه و موشک باران پایگاه های شبه نظامیان در آن کشور، درکنار رئیس جمهوری چین سرگرم خوردن کیک شکلاتی لذیذی بوده است (این اواخر گفته بود که در صدد کشتن بشار اسد بود اگر جیمز ماتیس وزیر وقت دفاع، او را منصرف نمی کرد).
این ماشین کارآمد سیاسی نظامی فرهنگی با آغاز همه گیری کرونا از کار افتاد چرا که به اصلی ترین عامل شکست ترامپ تبدیل شد. عامل دوم، خود ترامپ است. حقیقت امر این است که این ترامپ بود که ترامپ را شکست داد زیرا نتوانست نبرد با کووید – 19 را به شیوه ای درست مدیریت کند. با توجه به این شرایط دموکرات ها موفق شدند، کمپین بسیار هوشمندانه ای مبتنی بر دو عنصر مهم را سامان دهند که عبارت بودند از: 1- تاکید بر شکست بزرگ ترامپ درمدیریت بحران، 2- تمرکز بر شخص ترامپ و نه برنامه ها و ایده های حزب دموکرات.
شهروندان مردد نیز به خاطر تنفر از ترامپ (و نه علاقه به بایدن) در کنار بایدن قرارگرفتند زیرا ترامپ با رفتار دور از شان یک رئیس جمهور، کنترل خود بر امور را حتی بیش از ناکارآمدی در تعامل با کرونا از دست داد. ترامپ حتی با معیارهای خودش نیز خط قرمزها را زیر پا گذاشته بود و وارد مشاجره های بچه گانه با مجری های ناشناس شد تا جایی که در یکی از این مصاحبه ها، کله «آدم شیف» نماینده دموکرات را به هندوانه تشبیه کرد.
می توان دوران ریاست جمهوری ترامپ را به سه سال موفقیت آمیز و سال آخر تقسیم نمود که در آن توازن خود را به کلی از دست داد و رقبای او، هوشمندانه از این نقطه ضعف استفاده کردند. می توان او را رئیس جمهوری بد اقبال دانست که به ناگهان و بیگاه (در سال سرنوشت ساز انتخاباتی) با پاندمی کرونا مواجه شد که به وسیله خفاشی در بازار ووهان، به دنیای انسان ها راه یافت و با انتشار درسطح جهان، میلیون های قربانی بر جای گذاشت.
همه این ملاحظات، ما را به این پرسش سوق می دهد: آیا پایان کار ترامپ بدین معنا است که شاهد فروپاشی ترامپیسم در برابر چشمان خود هستیم؟ ترامپیسم در پیوند با تمامی صفاتی است که پیشتر ذکر آنها رفت و بیان و تبلور آن به شکلی هوشمندانه در هم و غم طرفداران ترامپیسم وجود دارد. چه بسا پاسخ این باشد که به احتمال زیاد ترامپیسم با ادامه حضور شخص ترامپ درعرصه، باقی خواهد ماند و با نبود او، ترامپیسم هم رخت برخواهد بست. به دشواری می توان معادله ای شیمیایی را برای آن چیزی که در چند سال گذشته رخ داد، سر هم بندی کرد؛ معجونی از ویژگی های شخصی و ناشی از شرایط گذرا.
جمهوری خواهان از ترامپ خشمگین هستند زیرا حزب جمهوری خواه را دچار چند دستگی کرد و به شهرت و آبروی آنها لطمه زد ( که درست هم هست). ولی به زودی از او خشنود خواهند شد زیرا نیاز به 74 میلیون رای دهنده ای دارند که بعد از پایان زمستان و فروکش کردن کرونا، به حمایت از او برخواهند خاست. به رغم ملامت ترامپ در رسانه ها به خاطر تحریک هوادارانش جهت یورش به ساختمان کاپیتال، همه امور با ورود بایدن به کاخ سفید تغییر خواهد کرد و منازعه میان دو حزب به ماهیت کلاسیک و معمول خود باز خواهد گشت. بار دیگر روند مصلحت جویانه پیروزی در انتخابات آغاز خواهد شد حتی اگر این پیروزی، به دست سیاسیون خودخواه، پر مدعا و غیر عادی محقق شود.