موانع وچالشها فرا روی آزادی بیان در یک دههی گذشته سیر تصاعدی داشته و بیم آن می رود اگر این موضوع جدی گرفته نشود تمام دست آوردهای دو دههی گذشته یک شبه دود شوند و به هوا روند.
لبهی تیز کارد نا امنی بر گلوی آزادی بیان
حق آزادیِ بيان، از بنيادیترين و اساسیترين حقوقِ انسانی بوده و يک حق مهم از حقوقِ بشریِ افراد در جوامع باز تلقی شده است، بدونِ شک آزادیِ بيان نقش زيادی درخلاقيت، توسعه و شكوفايی استعدادهای انسانی، داشته و باعث تقويت دموكراسی در جامعه می شود.
بنا براين میتوان گفت آزادی بيان، از بارزترين جلوههای آزادیِ یک انسان است، طبيعتِ آزادِ انسان اقتضا میکند كه آزادانه و بیواهمه بتواند ديدگاههای خود را بيان نمايد. آزادانه بگويد، بنويسد، و حتی نقاشی كند و يا در قالبهای هنری، انديشهها، عقايد و باورهای خود را بيان نمايد. ايجادِ محدوديت به صورت خودسرانه، برخلاف طبيعتِ انسانی بوده و مغاير با حقوق و آزادیهای طبيعیِ انسان می باشد.
مسئلهی آزادیِ بیان؛ یکی از بحثانگیزترین موضوعات و پُرمناقشهترین مسائل جوامع بشری در دنیای مدرن است زیرا این مقوله به دلیل ماهیت خاصی که دارد، از طرفی جزء مهمترین حقوق اساسی افراد در جوامع بوده و از سوی دیگر، همواره با منافع اربابِ قدرت و اصحابِ اندیشههای اقتدارگرایانه و تمامیتخواه به نحوی در تعارض و تخاصم بوده است.
قانونِ اساسیِ افغانستان؛ در مادهی سیوچهارم خویش، حق آزادی بیان را چنین بیان میدارد:
«آزادی بیان از تعرض مصئون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیلهی گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایتِ احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید.
هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب، بدون ارایهی قبلی آن به مقامات دولتی، بپردازد. احکام مربوط به مطابع، رادیو و تلویزیون، نشر مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم میگردد.”
حقِ آزادیِ بیان در افغانستان جزو دستآوردهای نوین و ارزشهای دموکراتیک در دو دههی اخیر است که الحق و الانصاف کفو و نظیر آن را البته در منطقه سراغ نداریم و مردم افغانستان یک سر و گردن در این حوزه نسبت به ملتهای همجوار بالا دارد.
نهادهای رسانهای و جامعهی مدنی جزو آدرسهای است که ممثلِ آزادی بیان در کشورها محسوب می گردند.
در افغانستان (پساطالبان) حضور چشمگیر رسانهها و فرصت نفسکشیدن برای جامعهی مدنی فراهم شد و موجودیتِ سازمانهای که در امر دفاع از ارزشهای «آزادی بیان» فعالیت داشتند باعث گردید جا برای تمثیل آزادی بیان بیشتر باز شود.
اما شوربختانه؛ از چندی بدینسو تلاشهای سیتماتیکی در پیوند با گرفتن این حق از مردم صورت گرفته است و روز تا روز این تلاش پررنگتر میگردد و این مسیر خطرناکی است که جامعه خواسته یا نخواسته به آن سمت کشانده میشود.
موانع وچالشها فرا روی آزادی بیان در یک دههی گذشته سیر تصاعدی داشته و بیم آن می رود اگر این موضوع جدی گرفته نشود تمام دست آوردهای دو دههی گذشته یک شبه دود شوند و به هوا روند.
ده سال پیش؛ تهدیدهای باالقوه علیه خبرنگاران و نهاد های رسانهای وجود داشت، اما در پنج سال گذشته این تهدیدها باالفعل شدند و حملاتِ جدیِ علیه جان خبرنگاران راهاندازی شد و افغانستان جزو خطرناک ترین کشورها برای خبرنگاران به شمار آمد.
سردرگُمیِ حاکم؛ در پشت این قضیه، نگرانیهای بیشتری را برای جامعهی رسانهای کشور، برانگیخته است، دولت اغلبِ حملات به جانِ خبرنگاران را به گروه طالبان نسبت می دهد و طالبان هرگز مسئولیتِ رسمی چنین حملات را نپذیرفته است و این نگرانیهای بیشتری را دامن میزند که چه گروهی در پس این کشتار سیستماتیک وجود دارد.
این در حالی است که نخبگانِ رسانهای و فرهیختگانِ مدنی و دانهدرشتهای عدالتطلبیِ زیادی در ماه های اخیر، از سویِ افراد مشکوک، از میان برداشته شدهاند و علیرغم اینکه مردم خواهان پیگیری چنین حذفهای هدفمندانه وسیستماتیک هستند؛ ولی تا این جای کار سرنخِ قناعت بخشی به آدرس مردم توسط ارگانهای کشفی ـ امنیتی حواله نشده است. دیوارکَشیهای بلند موانع در برابر خبرنگاران و خفهکردن صدایِ اعتراض مردم نباید ساده گرفته شود؛ تلاشهای موجود بر ضد خبرنگاران، رابطهی مستقیم با ضدیت آدرسهای تمامیتخواه و اقتدارگرا در برابر مردم افغانستان دارد.
محدود سازی حق آزادی بیان؛ پروسهی دولت ـ ملت را در افغانستان به شدت صدمه میزند و باور مردم به اندیشههای پلورال و تکثرگرایی همهجانبه را به مخاطره مواجه میسازد از آنجاییکه افغانستان، یک جامعهی چندصدایی است و ثباتِ این کشور منوط و مشروط به تقویهی بیشتر حق آزادی بیانِ است. تحدید حق آزادی بیان درست این مهم را نشانه میرود و راه را به روی تجربههای خطرناک خودکامه باز میکند.
Ghulam Reza Mehsa (غلام رضا مهسا)