یکی؛ از کورگرههای که، بازکردنِ آنِ خیلی دشواراست. تقابلِ جدیِ دو«خط سرخ» بهنام جمهوریت وامارت است که در هیچ قاموسی سرِ سازگاری با هم ندارند که هم طرفِ دولتِ افغانستان وهم گروه طالبان از ایندو بهعنوانِ خطِ قرمز؛ درخوشبینانه ترین، تعبیرشان یاد کرده اند.
پس از آنکه؛ میانِ ایالاتِ متحدهی امریکا و گروه طالبان، زیرِعنوان «توافقنامهی قطر» بهوجود آمد. میلیونها افغانستانیِ خسته از جنگ، رویِ ادامهی مذاکراتِ، اینبار درمیدانِ افغانستان، حساب ویژه باز کردند و نوعِ نگاهِشان بهگپ وگفت دوحه، از عینکِ یکفرصت (طلایی ـ کلیدی) که در تاریخ منازعه در افغانستان، نقطهیعطف بهشمار میرفت شکل گرفت و یک سری امیدواریها برای بستهشدنِ طومارِ دائمیِ بحران در افغانستان، خلق شد. که متاسفانه ۹۰ روز تداومِ چانهزنیها رویِ میز مذاکرات،علیرغمِ آزادیِ هزاران جنگجویِ طالبان از زندان، بهعنوان یک بستهی تشویقی، جز مضاعفشدن خشونتها و بهچرخش درآمدنِ وحشتناکِ ماشینِ ترورهای هدفمند، چیزی دیگری بهارمغان نیاورد.
چرا مذاکرات بین الافغانی به کُما رفت؟
نویسندهی اینسطور؛ در خطوطِ آتی، نگاه موشکافانه و آسیبشناسانه برچیستی و چرایی، فاکتورهای داخلی و خارجیِ بحران افغانستان ومتغیرهایِ استراتیژیکِ تداومِ جنگ، در کشور دارد که در پی میآید!
عواملِ جنگ؛ در افغانستان، خیلی پیچیده است. از کناکنشهای درون قبایلی، میانِ دو ضلعِ اساسیِ جنگ یعنی دولت و گروه طالبان گرفته تا اختلافاتِ بنیادین ایدولوژیک میان طیفهایِ سنتیِ جهاد و تیپهای دموکرات ـ تکنوکرات و تا باورهای متضادِ مذهبی، زبانی وسمتی درپهلویِ عمق راهبردی کشورهای درگیر این بحران، کلیتیرا بهنام پدیدهی جنگ در افغانستان شکل میدهد.
امارت یا جمهوریت؟
یکی؛ از کورگرههای که، بازکردنِ آنِ خیلی دشواراست. تقابلِ جدیِ دو«خط سرخ» بهنام جمهوریت وامارت است که در هیچ قاموسی سرِ سازگاری با هم ندارند که هم طرفِ دولتِ افغانستان وهم گروه طالبان از ایندو بهعنوانِ خطِ قرمز؛ درخوشبینانه ترین، تعبیرشان یاد کرده اند.
صلح بهمعنای آتشبس نیست
مفاهیم استانداردِ صلح؛ وسیعتر از ختمِ جنگ(آتشبس) و پایانِ خشونت در یک جامعه است. برایِ رسیدن به «صلح پایدار»، بایستی ما از «دولتِ جنگ» که خود فاکتورِ اصلیِ تداوم نبرد در کشور است به «دولتِ صلح» پُل بزنیم و بعد روی میکانیزم آمدنِ «صلح پایدار» کار کنیم.
تاریخ دولتداری، درافغانستان، تجربهی دولتهایِ جنگ است نه دولتهای صلح. دولتهای که روبنا و زیربنایِ آن جنگافروزی و جنگطلبی است.
جمهوریت و دموکراسیِ اسلامی؛ بهعنوانِ زیربنای دولتداری، آتشِ جنگرا در جامعهی سنتی مثل افغانستان، شعلهورتر میسازد و عدالت اجتماعی، حکومتداریِ خوب و توسعهی متوازن به مثابهی روبنای حکومتداری خود آتشبیار معرکه میگردند.
عدم استقلالِ سیاسیِ گروه طالبان در تصمیمگیریهایِ کلان
طالبان؛ برای بهتوافقرسیدن با طرفِ دولت، روی مسئلهی صلح، نیاز به یک اجماع داخلی و بیرونی دارد. در حوزهی داخلی باید گروه طالبان، رویِ خطوط سرخیکه دو دههی آزگار، روی آن جنگیده اند، قمار بزنند که عملیشدن اینمهم بهفروپاشی درونیِ گروه طالبان میانجامد و در فازِ خارجی از قضیه، طالبان باید یک همسویی میان حامیان و شرکای بیرونمرزیِ خویش در داخل وبیرون از افغانستان مثل گروهکهای اسلامگرایِ چون «جنبش اسلامی ازبیکستان» و «القاعده» به وجود آورد که حداقل عجالتن میسورنیست و قطعنظر، ازاینمهم برایِ گروه طالبان تاوانِ بسبزرگی دارد و ممکن است جبهاتِ فعالِ جنگ در درونِ خود طالبان به معنایِ واقعیِ کودتا بهوجود بیاید.
نوت: دستِ تیم مذاکرهکنندهی دولت؛ نیز در انکشافِ اوضاع در قطر، چندان باز نبود و بیشتر بایستی از کابل دستور میگرفتند. همین امر باعث شد که رخصتیهای کریسمس بهانهی خوبی برای مشورت ایجاد گردد و هردو تیم دستِ خالی، یکی بهخانه ودیگری به خانهی دوم شان پاکستان برگردند.
پاکستان شریک استراتیژیک یا رقیب قسمخورده ؟
جمهوریِ اسلامیِ پاکستان؛ یکطرف منازعهی افغانستان است وعُمق استراتیژیکِ اینکشور درافغانستان، همانا حیاتِ خلوت بودن افغانستان، در مواجهه بادشمنی قدرتمندی به نام هند است و اسلامآباد هرگز از استراتیژیِ ایجاد دولت همسو با پاکستان در کابل، یک قدم عقبنیشنی نخواهد کرد.
اطلاعات طبقهبندی شده نشان میدهد که پاکستان برنامهی جدیدی برای تداوم بحرانِ افغانستان در راستای تامین منافع کلان اسلام آباد در کشور، روی تشریک مساعی القاعده و گروه طالبان در دستور کار دارد، دیدار ملابرادر با جنگجویان این گروه درخاکِ پاکستان و سخنرانیِ نامبرده، مبنی بر وعدهیعدمِ عقبنشینی اینگروه از سیاستهای کلانِ امارت، بهمعنای این است که پاکستان دارد وارد فازی جدیترعلیه افغانستان میگردد.
ایران در کجایِ بازیِ افغانستان توپ میزند؟
جمهوریِ اسلامی؛ ایران آنروی سکهی ادامهی بحران، در افغانستان است. عُمق راهبردی ایران، در کشورهایِ هدفش همانا چرخاندن چرخهی جنگ، دور از مرزهای جمهوری اسلامی است. چنانچه اینسناریو در سوریه وعراق اتفاق افتاد، تهران بهدنبال تشدیدِ جنگِ نیابتی، درکشورهای پیرامونش است تا مانعِ ورود ارابههای جنگ در خاکِ ایران گردد.
اظهاراتِ اخیر محمدجواد «ظریف» وزیرخارجهی جمهوری اسلامی ایران، چند پیام صریح به کابل، اسلام آباد و واشنگتن داشت اول اینکه طالبانِ زیرِ حمایتِ پاکستان شریک استراتیژیک امریکا و عربستان در منطقه، یک گروه تروریستی است؛ ولی ما با آنها درتماسیم و کارمیکنیم! چون این گروه جزو واقعیتهای میدانی در افغانستان است. دوم اینکه برایِ مهارِ طالبانِ (پاکستانی ـ افغانستانی) دو گزینهی فعال وریزرفی در اختیار داریم یکی لشکر«فاطمیون» و دیگری تیپ «زینبیون» ماحصل این پیام ایناست که تهران جزوِلاینفکِ صورتمسئلهی جنگ و صلح درافغانستان است.
احتمال به بنبست رفتن مذاکرات
دولت؛ با کارتِ (هرج و مرج خلاق)، بازی میکند و طالب با دکترین (قند و قمچین)، هر دو به دنبال وقتکشی بیشتر هستند.
امریکا با استراتیژی (پولیسِ خوب پولیسِ بد) بازی میکند و به دنبال ضربهیفنیکردن امارتیها و جمهوریتیها به شمول مقاومتی ها با دکترین (قورباغه)است.
هم دولت و هم گروه طالبان دوست دارند روندِ گپ وگفتها به وقتهای اضافه کشانده شود، چون بخشِ مهم از تحقق پروسهی صلح در افغانستان، روی پاشنهی سیاستِ خارجیِ امریکا میچرخد. امریکایکه هنوز درخم کوچهی وضعیت «پساترامپی» گیرداده است و سیاستِ خارجیِ دولتِ بایدن تا هنوز در قبالِ صلح افغانستان نامعلوم است اگرچه سفرِ نفرِ اولِ پنتاگون چندروز پیش بهکابل خیلی معنا دار به نظر میآمد.
امادگیها برای یک مواجههی جدی
سخنانِ ملابرادر؛ درپاکستان، در میان فرماندهان کلیدیِ گروه طالبان و زخمیانِ این گروه و تاکید موکدِ وی بر نقشهی راه تحقق امارتِ اسلامی، در افغانستان و رسانهایشدن عامدانهی دیدارِ ملا «فاضل» با گروپی از فدائیان و انتحاریهای این گروه و درتعقیب سخنانِ امرالله خان «صالح» مبنی بر صلحِ باعزت و بزرگنمایی از شعارِ (خطِ طلایی تعیین زعامت به وسیلهی مردم) نمایانگرِ آن است که جادهی ایجادشده در مسیرِ صلح با مد نظرداشتنِ پازلهای داخلی و بیرونی که در بالا به تذکار گرفته شد، قطعن سر از ترکستان بیرون خواهد کرد.
Asadullah Hakimi (اسدالله حکیمی)